شهرادشهراد، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

❀ ♥یکی یه دونه مامان و باباش♥ ❀

تبریک شب یلدا

دوستای گلم یلداتون مبارک    آنگاه که تولد دختری بی گناه مایه ننگ عربها بود، نیاکان ما، بلند ترین شب سال، یلدا، شب تولد مینو(الهه زن)و میترا (الهه خورشید) را جشن می گرفتند این شب و همه شب های پر ستاره ایرانی شاد باش باد                     ...
30 آذر 1390

اولین مروارید گل پسرم

سلام دوست جونیا ه و ر ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا ااااا اولین دندون گل پسر در اومد امروز صبح که گلم از خواب بیدار شد مثل همیشه باهاش بازی کردم و وقتی که داشت میخندید یه لحظه لثه اش توجهمو جلب کرد بله دیدم که یه مروارید کوچولو داره تو دهنش می درخشه. الهی بمیرم براش تازه دلیل بیتابی های چند روز پیششو می فهمم(پسر گلم خیلی درد میکشید ) خوب حالا یکم از روز جمعه بگم   : جمعه بعد از ظهر که مشغول تمیز کردن آشپزخونه بودم شوهر جونیم (بابا جون شهراد) گفت که میخواد شهرادو ببره حموم تا یکم آب بازی کنه اما وقتی که از حموم اومدن بیرون دیدم که ای وای گل پسرم دیگه مو نداره شوهر جونیم م...
27 آذر 1390

یه روز قشنگ به روایت تصویر

سلام دوستای نازم امروز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم سامان جون (پسر داییم)خونمونه آخه مامان جونش رفته بود آموزشگاه رانندگی و اونو آورده بود خونمون که مامانم نگهش داره.آخه سامان جونی هم مثل من کوچولوئه اما یکم ازم بزرگتره اون یک سال و چهار ماهشه .خلاصه کلی با هم بازی کردیم و مامان جونیمم اذیت نکردیم تازه مامانیم ازمون یه عالمه عکس گرفت(اینم عکسای امروزم . منو سامان جونی در حال بازی با لگو من از بازی خسته شدمو رفتم سراغ گل مامانم آخه اصلا ازش خوشم نمیاد         من در حال داغون کردن گلدون مامان جون من در حال خوردن برگهای گل زشت       &...
23 آذر 1390

پیشترفتهای من 4

سلام دوستای گلم حالتون چطوره ؟ خوبین ؟ امیدوارم هرجا که هستین خوب باشین . من امروز میخوام براتون از بزرگ شدن و پیشترفتهایی که کردم بگم . من دیگه واسه خودم مردی شدم میتونم غذا بخورم میتونم با روروئکم هر جا که دلم میخواد برم ، میتتونم به تنهایی بشینم و البته وقتی بابایی از خونه میره بیرون پشت سرش گریه میکنم .آخه میدونین من بابا جونمو خیلی دوست دارم اون وقتی خونس همش با من بازی میکنه اما نمی دونم چرا همیشه میره اداره و منو تنها میذاره.اشکال نداره به جاش وقتی از اداره برمیگرده من با شیرین کاریام خستگی رو از تنش در میارم . اینم عکسای جدید من:   راستی یه نظر خواهی :به نظرتون قالب قبلی وب...
7 آذر 1390
1